معمار
معمار کسی که معماری میکند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسین عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه های یک بنا شامل نقشه های معماری و طراحی - نقشه های محاسبات سازه ای و نقشه های تأسیساتی می باشد.
بنا به تعریف دکتر مهدی حجت، معماری ظرفی است که مظروف آن آدمی است. معماری، طراحی همهٔ چیزهایی است که انسان با آن سر و کار دارد.

در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده میکردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود میزند.
در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که میتواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیرخلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینههای علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود بجا بگذارد.
معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و... را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت میپذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدار - معماری سبز در گروه انرژی معماری می شناسند.
از معماران مهم و شهره ایران باستان میتوان به شیخ بهایی اشاره کرد که وی طراح حمامی بود که تنها با یک شمع گرم میشد که این شمع از طریق تساعد گازهای زیرزمینی روشن نگه داشته میشد.
عمل و تخصصهای جایگزین
در دهههای اخیر ما شاهد افزایش تخصصهای درون این حرفه بودهایم. معماران بسیاری بر انواع پروژههای خاص از قبیل (مراقبتهای بهداشتی، خرده فروشی، خانههای عمومی و مهارتهای فنی و یا روشهای تحویل پروژه) متمرکز شدهاند.
معماران برجسته معاصر ایران
از معماران برجسته ایرانی میتوان از: هوشنگ سیحون، سید هادی میرمیران، نادر خلیلی، محسن فروغی، حسین امانت، کوروش فرزامی، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، کامران دیبا، داراب دیبا، علی اکبر صارمی، محمدکریم پیرنیا، مهدی حجت و بهرام شیردل نام برد.
دوره های معماری
در مجموع کلیه دوره های معماری برگرفته از تقکرات مقطعی جامعه و تحت تأثیر فلسفه بوده است. دوره های مختلف معماری با توجه به یک سری قوانین کلی تعریف می شوند و هرکدام سبک های زیادی را در خود جای داده اند. برای مثال در دوره مدرن همه چیز به سمت نوگرایی و تجددخواهی پیش می رود، اما در دوره پست مدرن (پسامدرن) مدرنیته با نگاه به سنت مطرح میشود. انواع مختلف دوره های معماری به صورت کلی به بخش های زیر تقسیم بندی میشوند و معمار طرح خود را براساس مبانی نظری یکی از سبک های زیر مجموعه این دوره ها ارائه میدهد. -پارینه سنگی -نو سنگی -کلاسیک -نئوکلاسیک -مدرنیته -پست مدرن
سبکهای معماری
هر معمار قبل از طراحی، در ابتدا برای خود سبکی را انتخاب و طرحهایش را طبق شاخصه های همان سبک، مکتب و یا دوره ارائه میدهد. سبک های معماری زیر مجموعه های دوره های معماری هستند. معمولا معمارها در طرح های خود امضا دارند. این بدان معناست که هر معمار سبک مشخص به خود را دارد و معمولا فرم هایی که بیانگر هویت کار او هستند.
تاریخچه دوره ها، مکاتب و سبک های معماری را میتوان در مقالات معماری معاصر ایران کند و کاو کرد.
تاریخچه، مکاتب و سبکهای معماری به همراه عکس (به زبان فارسی)
معماری
معماری (به انگلیسی: Architecture) یا مهرازی هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ همآهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.
معماری، سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمانها و دیگر ساختارهای فیزیکی است.
باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانهها و مکانهای عمومی) کاملا در حیطهٔ دانش معماریست، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل یادمانها، پلها، کارخانهها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
بسگونهگی معماری
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵) و از آنجایی که” معماری“ یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه ”فرهنگ“ آن جامعه محسوب میشود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است. دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوهٔ مجتمعسازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبطاند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند. ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد.
معماری و هنر
معماری یک هنر اجتماعی است. معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
معماری و مهندسی
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطهٔ مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکینیکی دارد که کار مهندس است. در حالیکه معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیانکنندهٔ یک نظم کیهانی، منتقلکنندهٔ احساس ایثار و حتی آموزشدهندهٔ ایمان و فلسفهٔ مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها نه تنها عملکردی و ایمن بلکه باید دارای شخصیتی گرم و خانگی باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشود و در حوزهٔ کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
برخی معماران بارها عنوان کردهاند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتاً زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخهای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعاً با در نظر داشتن این تئوری، طراحی و ساخته میشوند.
ویترویوس: ایستایی، کارایی، زیبایی
حدود ۲۰ سال قبل از میلاد، ویترویوس معمار رومی چیزی را که امروز نخستین کتاب باقیمانده در باب معماری شناخته میشود را نوشت. این کتاب به عنوان تنها نوشته دربارهٔ معماری یونان و روم باستان از اعتبار والایی در میان معماران بهرهمند بوده و برای قرنها مأخذ اصلی بیشتر نظریههای معماری به شمار میرفته است.
در این کتاب ویتروویوس کیفیتهای لازم معماری را در سه ردهٔ اصلی ایستایی (به لاتین: firmitas)، کارایی (به لاتین: utilitas) و زیبایی (به لاتین: venustas) تقسیمبندی کرد. این ردهبندی برای قرنهای زیادی بین معماران کاملاً پذیرفته شده بود. هر کدام از این عبارتها به اشکال گوناگون ترجمه و تفسیر شدهاند؛ معنای آنها در طول زمان تغییر کرده و اهمیت آنها به چالش کشیده شده است؛ تا جایی که برخی پیشنهاد کردهاند یکی از این سه کیفیت میتواند نتیجهٔ طبیعی دوتای دیگر باشد. با این همه این سه کیفیت برای قرنها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردهاند و هنوز از آنها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده میشود.
ایستایی
ایستایی روشنترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.
هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار میرود یک بنای خوب، ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوهٔ ساخت مناسب و بدون هدر دادن بیمورد منابع تامین کند.
در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری (به لاتین: Peranitas) نیز بوده است. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافته است. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد، معماری خوب به شمار میرود. از سوی دیگر به نظر میرسد برای سازههای موقتی و قابل جابجایی، بایستی معیارهای پایداری جدیدی در نظر گرفت. حتی یک بنای موقتی که تنها یکبار مورد استفاده قرار میگیرد و سپس تخریب میشود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیتهایی در طراحی مواجه است.
ایستایی یک بنا به مصالح و شیوهٔ ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیلهٔ روی هم قرار دادن بلوکها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قابها یا اسکلتهایی که با عناصر غیر باربر پوشیده میشود میتوان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولاً روش اول، روش غالب ساخت بودهاست. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیشتر مشاهده میشود.
در ایران، تا پیش از حملهٔ اسکندر و در شیوهٔ معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوهٔ دوم رواج بیشتری داشتهاست که این را میتوان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوهٔ معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساختوساز شد.
در یک ردهبندی دقیقتر میتوان مصالح ساختمانی را دستکم در پنج رده تقسیم کرد. همچنین میتوان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.
روشها
کارایی
کارایی یک بنا شامل عملکرد (به انگلیسی: Function) و همچنین نقش آن به عنوان پناهگاه است. عملکرد یک ساختمان تأثیر عمیقی بر شکلگیری فضاهای مختلف و اندازه و ریخت آنان میگذارد. نقش پناهگاهی نیز گاه روی جهتگیری و شکل ساختمان اثر گذار است، ولی بیشترین اثر آن را در پوستهٔ ساختمان - حد فاصل آن با فضای بیرون- میتوان مشاهده کرد. نقش پناهگاهی یک ساختمان بر روی سیستمهای مکانیکی درون ساختمان هم اثرگذاری ویژهای دارد.
مفهوم عملکرد بیش از آنکه به نظر میرسد مورد مناقشهٔ منتقدان بودهاست. بحث در مورد عملکردگرایی (نظریهای که بیان میدارد ریخت یک معماری میتواند تنها با توجه به عملکردش ساخته شود) ایدهٔ محوری معماری قرن بیستم بود. در برخی موارد منتقدان پست مدرنیست معماری عملکردگرا را با معماری مدرن یکی دانستهاند - و هر دو را رد کردهاند-. امروزه عملکردگرایی معمولاً یک تفکر ارتجاعی و متعلق به گذشته تلقی میشود و حتی گفته میشود نمیتوان بنایی را یافت که تنها با توجه به عملکردش شکل گرفته باشد. با این همه از کتابهای راهنمای عملکردگرایی چون اطلاعات معماری نویفرت به وفور در تمرینها و مدارس معماری استفاده میشود.
عملکردگرایی در طراحی کارخانهها و خانهسازیهای انبوه اصالت خاصی یافت. در کارخانهها، هدف چیدمان فضاها با توجه به روند تولید، کاهش جابجاییها و در نهایت افزایش بهرهوری، موجب این اتفاق شد. در مورد خانهسازی مسأله، ساخت خانههای انبوه، ارزان و باکیفیت بود. با برنامهدهی فضا با توجه به عملکرد میشد بهینهترین اندازهٔ لازم برای هر اتاق را به دست آورد و بنابرآن خانههایی حداقلی ساخت. با ارزانتر شدن هزینه و کاهش مدت زمان ساخت، امکان ساخت خانههای بیشتر فراهم میآمد. این مسأله در میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ - که کمبود خانه یک مشکل حاد بود - مورد توجه معماران اروپا (به ویژه معماران آلمانی) قرار گرفت و باز پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک مسأله مهم مطرح شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با اُفت نیاز به خانهسازیهای انبوه، عملکردگرایان به تدریج مورد انتقاد قرار گرفتند. عمدهٔ محورهای انتقاد از عملکردگراها آثار مخرب روانشناختی - و جامعهشناختی وقتی که بحث شهرسازی پیش میآید- و زیبایی شناسی ضعیف این نوع معماری است.
در یک نگاه تاریخی میشود گفت عملکرد -با تعاریف مدرنیستها- اثر کمی بر ریختشناسی معماری داشتهاست. ساختمانها را میتوان با توجه به عملکردشان به ساختمانهای مذهبی، حکومتی، اقامتی، تولیدی، آموزشی، تفریحی و غیرو ردهبندی کرد. ولی نمیتوان به آسانی پذیرفت که شکل یک ساختمان بر اثر عملکرد آن ساخته میشود. یک خانه با نیاز به خوابیدن، پخت و پز، ذخیرهٔ غذا و گاهی کار کردن تعریف میشود ولی مفهوم خانواده و روابط بین زن و مرد نیز بر ریخت آن تأثیر به سزایی دارد. امروزه این یک اصل پذیرفته شدهاست که در همهٔ فرهنگها فضای داخلی خانه، به شکل مردانه یا زنانه است و روابط بین این دو نوع فضا، یک عامل بنیادی در برنامهدهی معماری به شمار میرود.
زیبایی
طبیعت در معماری
سه نوع الهامپذیری از طبیعت درمعماری:
تقلید و الگوپذیری و الهامجویی از طبیعت در معماری به سه شیوه تقسیم میشود. هریک از این شیوهها از شیوهٔ قبل خود کاملتر و آگاهانهتر است و شیوهٔ سوم، شیوه مطلوب و غایی است.
الهام از اشکال طبیعت
الهامگیری معنایی از طبیعت
الهام از قواعد طبیعت
۱. الهام از اشکال طبیعت
در این روش تنها به تقلید از شکل پرداخته شده و به مبانی و اصول سازهای آن توجه نمیشود. به عنوان نمونه لایههای زمین منطبق با نیروهایی که به آن وارد میشوند، شکل میگیرند؛ در حالی که معماران با نادیده گرفتن این نیروها صرفاً وضعیت موجود را برداشت میکنند. تبدیل ساختمانی ظاهراً طبیعی به واقعیت، عملی پُرهزینه و در واقع غیرطبیعی است، زیرا طبیعت از قانون حداقل استفاده از انرژی بهره میجوید، در صورتی که برای ساختن و زنده نگاه داشتن ساختمانی شبهطبیعی با اشکال نامنظم، باید انرژی بسیار زیادی صرف شود.
۲. الهام گیری معنایی از طبیعت
استعاره و معنی میتواند ما را از دام سطحی نگری در امان نگه دارد. کارهای معمارانی که به طبیعت از دید جامع استعاری نگریستهاند و ساختمانهای خود را بر مبنای آن بنا کردهاند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت میباشند.
۳. الهام از قواعد طبیعت
بهترین الهامگیری از طبیعت، استفاده از قواعد وقوانین آن است و چون این قواعد، درطبیعت عمومیت دارند، نباید برای بهرهگیری از آنها، از یک نمونه خاص، الهام گرفت. سازههای معماری با بهرهگیری از این قواعد طبیعی، به طبیعت نزدیکتر میشوند. حفظ ساختار موجود در مقابل بارها ونیروهای وارد بر آن در پدیدههای طبیعت، مهمترین فلسفه وجودی سازه آنها است که در سازههای طبیعی از روشهای مختلفی برای مقابله با نیروهای خارجی تهدیدگر استفاده میشود. در ادامه به چهار مورد آن اشاره میشود.
۱-۳ - استفاده حداکثری از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود
طبیعت همواره سعی دارد که تا حد امکان از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود استفاده کند و از تنشهای خَمشی جز در مواردی که ساختار آن ماهیت لایهای دارد، استفاده نکند. اساساً همه ساختارهای طبیعی بافت لایهای دارند؛ یعنی سطوح و احجام آنها از کنار و روی هم قرار گرفتن لایهها به وجود آمده است. ماهیت لایهای موجب میشود تا در فرمهای طبیعی، فقط عکسالعملهای کششی و یا فشاری بوجود آید.
۲-۳ - مقاومت در برابر نیروها با انعطافپذیری و تغییر
این روش در سازههای طبیعی به وفور مشاهده می شود و از انعطافپذیری بالایی برخوردار است. به عنوان مثال بسیاری از پرندگان ترجیح میدهند لانههای خود را بر روی شاخههای نرم و نازک درختان ایجاد کنند، چرا که هر چه شاخهها از انعطافپذیری بیشتری برخوردار باشند؛ احتمال شکستن آنها کمتر خواهد بود. چنین رویهای سبب میشود که ساختار ضمن صرف مصالح کمتر، پاسخگوی مقاومت به گونه بهتری نیز باشد.
۳-۳ - فرار از نیرو و جا خالی دادن در برابر آن
این روش نیز یکی از روشهای مقابله طبیعت در برابر نیروها است. و در حقیقت مبنای آن کاستن از مقدار و شدت نیروی وارده است. مثلاً درختان در اثر وزش بادهای شدید، با خم شدن خود امکان عبور مقداری از نیروها را از بالای خود میدهند و به این ترتیب از میزان نیروی وارده بر تنهٔ آنها کاسته میشود.
۴-۳ - استفاده از نیروهای مزاحم علیه یکدیگر و یا خودشان
درختان در هنگام باد، خم میشوند و مقداری از نیروی باد را به شکل انرژی پتانسیل در خود ذخیره کرده و در حرکتهای رفت و برگشتی، بخشی از این نیرو را خلاف جریان باد، تخلیه میکند. قرارگیری شاخههای درخت به گونهای است که وزن یک سمت از درخت باعث نگهداری سمت دیگر درخت میشود و بالعکس. در معماری مشابه این رفتار در ساختار دکل و دهانه اصلی پل آلامیلو اسپانیا طراحی شده توسط کالاتراوا، دیده میشود. در طراحی وساخت این پل، تعادل بین دکل و دهانه با تلفیق بر اصول زیبایی شناختی به صورت غیر متقارن برقرار شده است، به گونهای که دکل و دهانه اصلی پل، هر یک عاملی برای نگهداری دیگری میباشند.
معماری و طراحی
برخی تعریفهای معماری
معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بناها و دیگری ساخت ساعتها و سوم ساخت ماشینآلات. بناها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهرها در مکانهای عمومی ساخته میشوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد.(...) هر سه اینها باید با توجه به دوام ٰ راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند. ویتروویوس، تقریبا ۲۰ سال قبل از میلاد
معماری چیست؟ فرم مجسم اصیلترین اندیشههای انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزیست که روزی معماری بود. والتر گروپیوس، ۱۹۱۹
وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسیاست به وسیلهٔ مصالح خام. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری بازی احجام است در زیر نور. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان میشود. میس واندر روهه، ۱۹۲۳
معماری موسیقی جامد است. گوته
معماری ردپای زمان است بر فضا. سید هادی میرمیران
معماری ایدههای بزرگ انسانیت را در بر گرفته است. نه فقط سمبل هر دینی، بلکه تفکر هر انسانی یک برگ از این کتاب وسیع را شامل میشود. ویکتور هوگو
سبکهای معماری
سبکهای معماری، معماری را از لحاظ استفاده از فرم ها، تکنیک ها، مواد دوره زمانی، منطقه و سایر چیزهای تاثیر گذار دسته بندی میکنند.سبک معماری از مطالعه بر روی روند تکامل تاریخ معماری نشات میگیرند و با آن پدیدار میگردد.در تاریخ معماری برسی معماری گوتیک برای نمونه شامل تمامی ابعاد محتوای فرهنگی به کار رفته در طراحی و ساخت این سازه ها می شود._ از این رو، سبک معماری راهی برای دسته بندی معماری است که با تاکید بر ویژگی مشخصه طرح، منجر به چنین واژگانی چون "سبک" گوتیک شده است.
دسته بندی بر اساس محدوده مکانی؛ به عنوان مثال معماری جهان اسلام، معماری هندی، معماری ایرانی و...
دسته بندی بر اساس محدوده زمانی:معماری ابتدای مسیحیت، معماری پیش از اسلام ایران، معماری کلاسیکو...
دسته بندی بر اساس مکتبی فکری یا اعتقادی:معماری جهان اسلام، معماری مدرن، معماری پست مدرن و...
ترکیبی از گونههای بالا که به چند ویژگی اشاره میکنند:معماری جهان اسلام، معماری پیش از اسلام ایرانو...
تقسیم بندی معماری
معماری جهان
شامل معماری بین النهرین، معماری پیش از اسلام ایران، معماری مصر، معماری هند پیش از اسلام(پیش از به قدرت رسیدن گورکانیان)، معماری چین، معماری ژاپن، معماری یونان، معماری تمدنهای حاشه دریای اژه، معماری روم، معماری صدر مسیحیت، معماری بیزانس، معماری رومانسک، معماری گوتیک، معماری رنسانس، معماری باروک، معماری روکوکو.
معماری ایرانی
معماری ایرانی پیش از اسلام:
شیوه پارسی
شیوه پارتی
معماری ایرانی بعد از اسلام:
شیوه خراسانی
شیوه رازی
شیوه آذری
شیوه اصفهانی
شیوه فرعان
دوران تحول
معماری ایرانی پس از اسلام عموماً به ارائه کاربریهای معماری اسلامی مانند مسجد، مدرسه و...میپردازد.
معماری معاصر
برخی از مکاتب معماری که در دوره زمانی حدوداً۱۰۰-۱۵۰ سال گذشته را شامل میشود معرفی میکند، مانند: معماری مدرن، نو مدرن (نیو مدرن)، معماری پُستمدرن و...
برخی از مکاتب معماری
معماری کلاسیک
معماری گوتیک
معماری باروک
معماری روکوکو
معماری ایرانی
معماری جهان اسلام
معماری چینی
معماری هندی
مکتب باوهاوس
مکتب شیکاگو
معماری مدرن
نئو مدرن (نیو مدرن)
معماری پُستمدرن
تندیس گرایی
سازه گرایی
ساختارشکنی (واسازی)
معماری پرش کیهانی (غیر خطی)
نامکان(معماری سوپر مدرن)
معماری جهان اسلام
همان گونه که از نام بر میآید این گونه از معماری شامل معماری گسترهای از جهان میشود که ما با عنوان جهان اسلام میشناسیم.معماری این کشورها تحت تأثیر ایدئولوژی اسلام در طول زمانی مشخص قرار گرفته و به همین خاطر دارای برخی ویژگیهای مشترک شدند.
گستره مکانی
در گستره مکانی جهان اسلام شامل:هند، افغانستان، کشورهای آسیای میانه و قفقاز، ایران، عراق، ترکیه، سوریه، فلسطین، مصر، تونس، الجزایر، مراکش(مغرب)رواج داشتهاست.
گستره زمانی
گستره زمانی معماری جهان اسلام را میتوان از سالهای اولیه ظهور اسلام تا پیش از گستردگی عام معماری مدرن دانست.با این حال نمیتوان این گسترگی و نقش اثر گذار در معماری را در همه مناطق یکسان دانست.به عنوان نمونه «چنین نقشی در مصر» از سال ۹۲۴ ه.ق به وجود آمد(هیلن براند، ۱۳۷۷).
مکاتب
مارتندبستان ها(مکاتب)پنج گانه را در مورد معماری و هنر اسلامی بر میشمرد:
مکتب سوریه.
مکتب مغرب شامل تونس، الجزایر، مراکش و اسپانیا.
مکتب ایرانی شامل ایران، عراق، آسیای میانه، افغانستان و بخشی از پاکستان.
مکتب عثمانی شامل ترکیه و آناتولی.
مکتب هند
برخی از کاربریها که تشابه عملکردی در گستره جهان اسلام دارند عبارتاند از:
مسجد
کاروانسرا
معماری مدرن
معماری مدرن یا معماری نوگرا (به انگلیسی: Modern architecture) نام جنبشی در معماری است.در معماری مدرن، کارکرد (functionalism) با ایدههایی ترکیب میشود که مفاهیم و فرمهای تاریخی از آن حذف شدهاند.از شیوههای این نوع معماری میتوان سبک بینالمللی، آرت دکو، معماری آلی، و سبک چمنزار را نام برد.مبانی {{معماری مدرن} }سبکی غالب وجهانگیردرسده بیستم میلادی بوده،ریشه درتحولاتی داردکه خواستگاه آن الگو:شهرفلورانسدرشمال ایتالیا درحدود400سال پیش ازظهور
معماری پسانوگرا
معماری پُستمدرن یا پسانوگرا واکنشی است به سبک بینالمللی و معماری مدرن و از دهه ۱۹۸۰ به بعد دور گرفت. این نوع معماری همچنین مولفهایست از جنبش پسانوگرایی.
این نوع معماری پیرایش و تزیین را باز به میان میآورد، و از رنگهای زرق و برقدار و آرایههای نامتجانس اغلب بهره میبرد.
در این شیوه، بجای استفاده از مفاهیم فاضلانه، سعی در استفاده از جزئیات و نمادهای صرفاً زیبا، مقیاسهای متناقض، روابط هندسی دلبخواه، و طعنه و ابهام در فُرمها میشود.
از آغازگران این جنبش میتوان آلدو روسی، چارلز مور، و مایکل گریوز را نام برد.
معمار کسی که معماری میکند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسین عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه های یک بنا شامل نقشه های معماری و طراحی - نقشه های محاسبات سازه ای و نقشه های تأسیساتی می باشد.
بنا به تعریف دکتر مهدی حجت، معماری ظرفی است که مظروف آن آدمی است. معماری، طراحی همهٔ چیزهایی است که انسان با آن سر و کار دارد.

در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده میکردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود میزند.
در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که میتواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیرخلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینههای علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود بجا بگذارد.
معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و... را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت میپذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدار - معماری سبز در گروه انرژی معماری می شناسند.
از معماران مهم و شهره ایران باستان میتوان به شیخ بهایی اشاره کرد که وی طراح حمامی بود که تنها با یک شمع گرم میشد که این شمع از طریق تساعد گازهای زیرزمینی روشن نگه داشته میشد.
عمل و تخصصهای جایگزین
در دهههای اخیر ما شاهد افزایش تخصصهای درون این حرفه بودهایم. معماران بسیاری بر انواع پروژههای خاص از قبیل (مراقبتهای بهداشتی، خرده فروشی، خانههای عمومی و مهارتهای فنی و یا روشهای تحویل پروژه) متمرکز شدهاند.
معماران برجسته معاصر ایران
از معماران برجسته ایرانی میتوان از: هوشنگ سیحون، سید هادی میرمیران، نادر خلیلی، محسن فروغی، حسین امانت، کوروش فرزامی، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، کامران دیبا، داراب دیبا، علی اکبر صارمی، محمدکریم پیرنیا، مهدی حجت و بهرام شیردل نام برد.
دوره های معماری
در مجموع کلیه دوره های معماری برگرفته از تقکرات مقطعی جامعه و تحت تأثیر فلسفه بوده است. دوره های مختلف معماری با توجه به یک سری قوانین کلی تعریف می شوند و هرکدام سبک های زیادی را در خود جای داده اند. برای مثال در دوره مدرن همه چیز به سمت نوگرایی و تجددخواهی پیش می رود، اما در دوره پست مدرن (پسامدرن) مدرنیته با نگاه به سنت مطرح میشود. انواع مختلف دوره های معماری به صورت کلی به بخش های زیر تقسیم بندی میشوند و معمار طرح خود را براساس مبانی نظری یکی از سبک های زیر مجموعه این دوره ها ارائه میدهد. -پارینه سنگی -نو سنگی -کلاسیک -نئوکلاسیک -مدرنیته -پست مدرن
سبکهای معماری
هر معمار قبل از طراحی، در ابتدا برای خود سبکی را انتخاب و طرحهایش را طبق شاخصه های همان سبک، مکتب و یا دوره ارائه میدهد. سبک های معماری زیر مجموعه های دوره های معماری هستند. معمولا معمارها در طرح های خود امضا دارند. این بدان معناست که هر معمار سبک مشخص به خود را دارد و معمولا فرم هایی که بیانگر هویت کار او هستند.
تاریخچه دوره ها، مکاتب و سبک های معماری را میتوان در مقالات معماری معاصر ایران کند و کاو کرد.
تاریخچه، مکاتب و سبکهای معماری به همراه عکس (به زبان فارسی)
معماری
معماری (به انگلیسی: Architecture) یا مهرازی هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ همآهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.
معماری، سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمانها و دیگر ساختارهای فیزیکی است.
باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانهها و مکانهای عمومی) کاملا در حیطهٔ دانش معماریست، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل یادمانها، پلها، کارخانهها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
بسگونهگی معماری
به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵) و از آنجایی که” معماری“ یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه ”فرهنگ“ آن جامعه محسوب میشود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است. دورافتادهترین قبایل نیز چادرها، کلبهها، تزیینات و شیوهٔ مجتمعسازی مربوط به خود را دارند.
شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستیها و بلندیها و مصالح موجود)، پیشرفتهای تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریههای علمی است. با این حال برخی عوامل در بیشتر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبطاند.
محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیشبینی نیازهای بهداشتی از عواملیاند که در فرهنگهای مختلف وجود دارند. ولی هر فرهنگ با توجه به اولویتهایش، رابطهاش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ میدهد.
معماری و هنر
معماری یک هنر اجتماعی است. معماران گاه بناهایی را با ایدههای شخصی طراحی میکنند و حتی میسازند، ولی بیشتر ساختمانها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی میشوند. معمولاً از معماران انتظار میرود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر میشوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصصهای دیگری به جز معمار نیاز است. همچنین قوانین و آییننامههای ساختمانی، تصمیمگیریهای معمار را محدود میکنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیمگیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواستهای کارفرما بر تصمیمهای او اثر میگذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمانها میافتد. حتی امروزه که از تجربههای جدید و ناآشنای ظاهری استقبال میشود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمانهای جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیتهایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیمگیری معمار اثر میگذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شدهاست؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشتهاند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کردهاند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده میشوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیشتر معمارها به این درخواستها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه میکنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیتهای مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه میکنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامهریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرمگرا، موضعی دفاعی پیش میگیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیفتر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمیتوان تأثیرات بیواسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمیشود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
معماری و مهندسی
همانگونه که معماری رابطهای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطهٔ مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار میتواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیشتر ساختمانهای تاریخی که مورد تحسین واقع شدهاند به دست اشخاصی ساختهشدهاند که هم معمار و هم مهندس بودهاند. هر بنا نیاز به پیشبینیهای تکینیکی دارد که کار مهندس است. در حالیکه معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایدهای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیانکنندهٔ یک نظم کیهانی، منتقلکنندهٔ احساس ایثار و حتی آموزشدهندهٔ ایمان و فلسفهٔ مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانهها نه تنها عملکردی و ایمن بلکه باید دارای شخصیتی گرم و خانگی باشند. این اهداف و سیاستها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف میشود و در حوزهٔ کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.
برخی معماران بارها عنوان کردهاند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتاً زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخهای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعاً با در نظر داشتن این تئوری، طراحی و ساخته میشوند.
ویترویوس: ایستایی، کارایی، زیبایی
حدود ۲۰ سال قبل از میلاد، ویترویوس معمار رومی چیزی را که امروز نخستین کتاب باقیمانده در باب معماری شناخته میشود را نوشت. این کتاب به عنوان تنها نوشته دربارهٔ معماری یونان و روم باستان از اعتبار والایی در میان معماران بهرهمند بوده و برای قرنها مأخذ اصلی بیشتر نظریههای معماری به شمار میرفته است.
در این کتاب ویتروویوس کیفیتهای لازم معماری را در سه ردهٔ اصلی ایستایی (به لاتین: firmitas)، کارایی (به لاتین: utilitas) و زیبایی (به لاتین: venustas) تقسیمبندی کرد. این ردهبندی برای قرنهای زیادی بین معماران کاملاً پذیرفته شده بود. هر کدام از این عبارتها به اشکال گوناگون ترجمه و تفسیر شدهاند؛ معنای آنها در طول زمان تغییر کرده و اهمیت آنها به چالش کشیده شده است؛ تا جایی که برخی پیشنهاد کردهاند یکی از این سه کیفیت میتواند نتیجهٔ طبیعی دوتای دیگر باشد. با این همه این سه کیفیت برای قرنها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کردهاند و هنوز از آنها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده میشود.
ایستایی
ایستایی روشنترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.
هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار میرود یک بنای خوب، ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوهٔ ساخت مناسب و بدون هدر دادن بیمورد منابع تامین کند.
در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری (به لاتین: Peranitas) نیز بوده است. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافته است. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد، معماری خوب به شمار میرود. از سوی دیگر به نظر میرسد برای سازههای موقتی و قابل جابجایی، بایستی معیارهای پایداری جدیدی در نظر گرفت. حتی یک بنای موقتی که تنها یکبار مورد استفاده قرار میگیرد و سپس تخریب میشود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیتهایی در طراحی مواجه است.
ایستایی یک بنا به مصالح و شیوهٔ ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیلهٔ روی هم قرار دادن بلوکها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قابها یا اسکلتهایی که با عناصر غیر باربر پوشیده میشود میتوان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولاً روش اول، روش غالب ساخت بودهاست. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیشتر مشاهده میشود.
در ایران، تا پیش از حملهٔ اسکندر و در شیوهٔ معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوهٔ دوم رواج بیشتری داشتهاست که این را میتوان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوهٔ معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساختوساز شد.
در یک ردهبندی دقیقتر میتوان مصالح ساختمانی را دستکم در پنج رده تقسیم کرد. همچنین میتوان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.
روشها
کارایی
کارایی یک بنا شامل عملکرد (به انگلیسی: Function) و همچنین نقش آن به عنوان پناهگاه است. عملکرد یک ساختمان تأثیر عمیقی بر شکلگیری فضاهای مختلف و اندازه و ریخت آنان میگذارد. نقش پناهگاهی نیز گاه روی جهتگیری و شکل ساختمان اثر گذار است، ولی بیشترین اثر آن را در پوستهٔ ساختمان - حد فاصل آن با فضای بیرون- میتوان مشاهده کرد. نقش پناهگاهی یک ساختمان بر روی سیستمهای مکانیکی درون ساختمان هم اثرگذاری ویژهای دارد.
مفهوم عملکرد بیش از آنکه به نظر میرسد مورد مناقشهٔ منتقدان بودهاست. بحث در مورد عملکردگرایی (نظریهای که بیان میدارد ریخت یک معماری میتواند تنها با توجه به عملکردش ساخته شود) ایدهٔ محوری معماری قرن بیستم بود. در برخی موارد منتقدان پست مدرنیست معماری عملکردگرا را با معماری مدرن یکی دانستهاند - و هر دو را رد کردهاند-. امروزه عملکردگرایی معمولاً یک تفکر ارتجاعی و متعلق به گذشته تلقی میشود و حتی گفته میشود نمیتوان بنایی را یافت که تنها با توجه به عملکردش شکل گرفته باشد. با این همه از کتابهای راهنمای عملکردگرایی چون اطلاعات معماری نویفرت به وفور در تمرینها و مدارس معماری استفاده میشود.
عملکردگرایی در طراحی کارخانهها و خانهسازیهای انبوه اصالت خاصی یافت. در کارخانهها، هدف چیدمان فضاها با توجه به روند تولید، کاهش جابجاییها و در نهایت افزایش بهرهوری، موجب این اتفاق شد. در مورد خانهسازی مسأله، ساخت خانههای انبوه، ارزان و باکیفیت بود. با برنامهدهی فضا با توجه به عملکرد میشد بهینهترین اندازهٔ لازم برای هر اتاق را به دست آورد و بنابرآن خانههایی حداقلی ساخت. با ارزانتر شدن هزینه و کاهش مدت زمان ساخت، امکان ساخت خانههای بیشتر فراهم میآمد. این مسأله در میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ - که کمبود خانه یک مشکل حاد بود - مورد توجه معماران اروپا (به ویژه معماران آلمانی) قرار گرفت و باز پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک مسأله مهم مطرح شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با اُفت نیاز به خانهسازیهای انبوه، عملکردگرایان به تدریج مورد انتقاد قرار گرفتند. عمدهٔ محورهای انتقاد از عملکردگراها آثار مخرب روانشناختی - و جامعهشناختی وقتی که بحث شهرسازی پیش میآید- و زیبایی شناسی ضعیف این نوع معماری است.
در یک نگاه تاریخی میشود گفت عملکرد -با تعاریف مدرنیستها- اثر کمی بر ریختشناسی معماری داشتهاست. ساختمانها را میتوان با توجه به عملکردشان به ساختمانهای مذهبی، حکومتی، اقامتی، تولیدی، آموزشی، تفریحی و غیرو ردهبندی کرد. ولی نمیتوان به آسانی پذیرفت که شکل یک ساختمان بر اثر عملکرد آن ساخته میشود. یک خانه با نیاز به خوابیدن، پخت و پز، ذخیرهٔ غذا و گاهی کار کردن تعریف میشود ولی مفهوم خانواده و روابط بین زن و مرد نیز بر ریخت آن تأثیر به سزایی دارد. امروزه این یک اصل پذیرفته شدهاست که در همهٔ فرهنگها فضای داخلی خانه، به شکل مردانه یا زنانه است و روابط بین این دو نوع فضا، یک عامل بنیادی در برنامهدهی معماری به شمار میرود.
زیبایی
طبیعت در معماری
سه نوع الهامپذیری از طبیعت درمعماری:
تقلید و الگوپذیری و الهامجویی از طبیعت در معماری به سه شیوه تقسیم میشود. هریک از این شیوهها از شیوهٔ قبل خود کاملتر و آگاهانهتر است و شیوهٔ سوم، شیوه مطلوب و غایی است.
الهام از اشکال طبیعت
الهامگیری معنایی از طبیعت
الهام از قواعد طبیعت
۱. الهام از اشکال طبیعت
در این روش تنها به تقلید از شکل پرداخته شده و به مبانی و اصول سازهای آن توجه نمیشود. به عنوان نمونه لایههای زمین منطبق با نیروهایی که به آن وارد میشوند، شکل میگیرند؛ در حالی که معماران با نادیده گرفتن این نیروها صرفاً وضعیت موجود را برداشت میکنند. تبدیل ساختمانی ظاهراً طبیعی به واقعیت، عملی پُرهزینه و در واقع غیرطبیعی است، زیرا طبیعت از قانون حداقل استفاده از انرژی بهره میجوید، در صورتی که برای ساختن و زنده نگاه داشتن ساختمانی شبهطبیعی با اشکال نامنظم، باید انرژی بسیار زیادی صرف شود.
۲. الهام گیری معنایی از طبیعت
استعاره و معنی میتواند ما را از دام سطحی نگری در امان نگه دارد. کارهای معمارانی که به طبیعت از دید جامع استعاری نگریستهاند و ساختمانهای خود را بر مبنای آن بنا کردهاند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت میباشند.
۳. الهام از قواعد طبیعت
بهترین الهامگیری از طبیعت، استفاده از قواعد وقوانین آن است و چون این قواعد، درطبیعت عمومیت دارند، نباید برای بهرهگیری از آنها، از یک نمونه خاص، الهام گرفت. سازههای معماری با بهرهگیری از این قواعد طبیعی، به طبیعت نزدیکتر میشوند. حفظ ساختار موجود در مقابل بارها ونیروهای وارد بر آن در پدیدههای طبیعت، مهمترین فلسفه وجودی سازه آنها است که در سازههای طبیعی از روشهای مختلفی برای مقابله با نیروهای خارجی تهدیدگر استفاده میشود. در ادامه به چهار مورد آن اشاره میشود.
۱-۳ - استفاده حداکثری از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود
طبیعت همواره سعی دارد که تا حد امکان از تنشهای کششی و فشاری در سازههای خود استفاده کند و از تنشهای خَمشی جز در مواردی که ساختار آن ماهیت لایهای دارد، استفاده نکند. اساساً همه ساختارهای طبیعی بافت لایهای دارند؛ یعنی سطوح و احجام آنها از کنار و روی هم قرار گرفتن لایهها به وجود آمده است. ماهیت لایهای موجب میشود تا در فرمهای طبیعی، فقط عکسالعملهای کششی و یا فشاری بوجود آید.
۲-۳ - مقاومت در برابر نیروها با انعطافپذیری و تغییر
این روش در سازههای طبیعی به وفور مشاهده می شود و از انعطافپذیری بالایی برخوردار است. به عنوان مثال بسیاری از پرندگان ترجیح میدهند لانههای خود را بر روی شاخههای نرم و نازک درختان ایجاد کنند، چرا که هر چه شاخهها از انعطافپذیری بیشتری برخوردار باشند؛ احتمال شکستن آنها کمتر خواهد بود. چنین رویهای سبب میشود که ساختار ضمن صرف مصالح کمتر، پاسخگوی مقاومت به گونه بهتری نیز باشد.
۳-۳ - فرار از نیرو و جا خالی دادن در برابر آن
این روش نیز یکی از روشهای مقابله طبیعت در برابر نیروها است. و در حقیقت مبنای آن کاستن از مقدار و شدت نیروی وارده است. مثلاً درختان در اثر وزش بادهای شدید، با خم شدن خود امکان عبور مقداری از نیروها را از بالای خود میدهند و به این ترتیب از میزان نیروی وارده بر تنهٔ آنها کاسته میشود.
۴-۳ - استفاده از نیروهای مزاحم علیه یکدیگر و یا خودشان
درختان در هنگام باد، خم میشوند و مقداری از نیروی باد را به شکل انرژی پتانسیل در خود ذخیره کرده و در حرکتهای رفت و برگشتی، بخشی از این نیرو را خلاف جریان باد، تخلیه میکند. قرارگیری شاخههای درخت به گونهای است که وزن یک سمت از درخت باعث نگهداری سمت دیگر درخت میشود و بالعکس. در معماری مشابه این رفتار در ساختار دکل و دهانه اصلی پل آلامیلو اسپانیا طراحی شده توسط کالاتراوا، دیده میشود. در طراحی وساخت این پل، تعادل بین دکل و دهانه با تلفیق بر اصول زیبایی شناختی به صورت غیر متقارن برقرار شده است، به گونهای که دکل و دهانه اصلی پل، هر یک عاملی برای نگهداری دیگری میباشند.
معماری و طراحی
برخی تعریفهای معماری
معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بناها و دیگری ساخت ساعتها و سوم ساخت ماشینآلات. بناها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهرها در مکانهای عمومی ساخته میشوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد.(...) هر سه اینها باید با توجه به دوام ٰ راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند. ویتروویوس، تقریبا ۲۰ سال قبل از میلاد
معماری چیست؟ فرم مجسم اصیلترین اندیشههای انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزیست که روزی معماری بود. والتر گروپیوس، ۱۹۱۹
وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسیاست به وسیلهٔ مصالح خام. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری بازی احجام است در زیر نور. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳
معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان میشود. میس واندر روهه، ۱۹۲۳
معماری موسیقی جامد است. گوته
معماری ردپای زمان است بر فضا. سید هادی میرمیران
معماری ایدههای بزرگ انسانیت را در بر گرفته است. نه فقط سمبل هر دینی، بلکه تفکر هر انسانی یک برگ از این کتاب وسیع را شامل میشود. ویکتور هوگو
سبکهای معماری
سبکهای معماری، معماری را از لحاظ استفاده از فرم ها، تکنیک ها، مواد دوره زمانی، منطقه و سایر چیزهای تاثیر گذار دسته بندی میکنند.سبک معماری از مطالعه بر روی روند تکامل تاریخ معماری نشات میگیرند و با آن پدیدار میگردد.در تاریخ معماری برسی معماری گوتیک برای نمونه شامل تمامی ابعاد محتوای فرهنگی به کار رفته در طراحی و ساخت این سازه ها می شود._ از این رو، سبک معماری راهی برای دسته بندی معماری است که با تاکید بر ویژگی مشخصه طرح، منجر به چنین واژگانی چون "سبک" گوتیک شده است.
دسته بندی بر اساس محدوده مکانی؛ به عنوان مثال معماری جهان اسلام، معماری هندی، معماری ایرانی و...
دسته بندی بر اساس محدوده زمانی:معماری ابتدای مسیحیت، معماری پیش از اسلام ایران، معماری کلاسیکو...
دسته بندی بر اساس مکتبی فکری یا اعتقادی:معماری جهان اسلام، معماری مدرن، معماری پست مدرن و...
ترکیبی از گونههای بالا که به چند ویژگی اشاره میکنند:معماری جهان اسلام، معماری پیش از اسلام ایرانو...
تقسیم بندی معماری
معماری جهان
شامل معماری بین النهرین، معماری پیش از اسلام ایران، معماری مصر، معماری هند پیش از اسلام(پیش از به قدرت رسیدن گورکانیان)، معماری چین، معماری ژاپن، معماری یونان، معماری تمدنهای حاشه دریای اژه، معماری روم، معماری صدر مسیحیت، معماری بیزانس، معماری رومانسک، معماری گوتیک، معماری رنسانس، معماری باروک، معماری روکوکو.
معماری ایرانی
معماری ایرانی پیش از اسلام:
شیوه پارسی
شیوه پارتی
معماری ایرانی بعد از اسلام:
شیوه خراسانی
شیوه رازی
شیوه آذری
شیوه اصفهانی
شیوه فرعان
دوران تحول
معماری ایرانی پس از اسلام عموماً به ارائه کاربریهای معماری اسلامی مانند مسجد، مدرسه و...میپردازد.
معماری معاصر
برخی از مکاتب معماری که در دوره زمانی حدوداً۱۰۰-۱۵۰ سال گذشته را شامل میشود معرفی میکند، مانند: معماری مدرن، نو مدرن (نیو مدرن)، معماری پُستمدرن و...
برخی از مکاتب معماری
معماری کلاسیک
معماری گوتیک
معماری باروک
معماری روکوکو
معماری ایرانی
معماری جهان اسلام
معماری چینی
معماری هندی
مکتب باوهاوس
مکتب شیکاگو
معماری مدرن
نئو مدرن (نیو مدرن)
معماری پُستمدرن
تندیس گرایی
سازه گرایی
ساختارشکنی (واسازی)
معماری پرش کیهانی (غیر خطی)
نامکان(معماری سوپر مدرن)
معماری جهان اسلام
همان گونه که از نام بر میآید این گونه از معماری شامل معماری گسترهای از جهان میشود که ما با عنوان جهان اسلام میشناسیم.معماری این کشورها تحت تأثیر ایدئولوژی اسلام در طول زمانی مشخص قرار گرفته و به همین خاطر دارای برخی ویژگیهای مشترک شدند.
گستره مکانی
در گستره مکانی جهان اسلام شامل:هند، افغانستان، کشورهای آسیای میانه و قفقاز، ایران، عراق، ترکیه، سوریه، فلسطین، مصر، تونس، الجزایر، مراکش(مغرب)رواج داشتهاست.
گستره زمانی
گستره زمانی معماری جهان اسلام را میتوان از سالهای اولیه ظهور اسلام تا پیش از گستردگی عام معماری مدرن دانست.با این حال نمیتوان این گسترگی و نقش اثر گذار در معماری را در همه مناطق یکسان دانست.به عنوان نمونه «چنین نقشی در مصر» از سال ۹۲۴ ه.ق به وجود آمد(هیلن براند، ۱۳۷۷).
مکاتب
مارتندبستان ها(مکاتب)پنج گانه را در مورد معماری و هنر اسلامی بر میشمرد:
مکتب سوریه.
مکتب مغرب شامل تونس، الجزایر، مراکش و اسپانیا.
مکتب ایرانی شامل ایران، عراق، آسیای میانه، افغانستان و بخشی از پاکستان.
مکتب عثمانی شامل ترکیه و آناتولی.
مکتب هند
برخی از کاربریها که تشابه عملکردی در گستره جهان اسلام دارند عبارتاند از:
مسجد
کاروانسرا
معماری مدرن
معماری مدرن یا معماری نوگرا (به انگلیسی: Modern architecture) نام جنبشی در معماری است.در معماری مدرن، کارکرد (functionalism) با ایدههایی ترکیب میشود که مفاهیم و فرمهای تاریخی از آن حذف شدهاند.از شیوههای این نوع معماری میتوان سبک بینالمللی، آرت دکو، معماری آلی، و سبک چمنزار را نام برد.مبانی {{معماری مدرن} }سبکی غالب وجهانگیردرسده بیستم میلادی بوده،ریشه درتحولاتی داردکه خواستگاه آن الگو:شهرفلورانسدرشمال ایتالیا درحدود400سال پیش ازظهور
معماری پسانوگرا
معماری پُستمدرن یا پسانوگرا واکنشی است به سبک بینالمللی و معماری مدرن و از دهه ۱۹۸۰ به بعد دور گرفت. این نوع معماری همچنین مولفهایست از جنبش پسانوگرایی.
این نوع معماری پیرایش و تزیین را باز به میان میآورد، و از رنگهای زرق و برقدار و آرایههای نامتجانس اغلب بهره میبرد.
در این شیوه، بجای استفاده از مفاهیم فاضلانه، سعی در استفاده از جزئیات و نمادهای صرفاً زیبا، مقیاسهای متناقض، روابط هندسی دلبخواه، و طعنه و ابهام در فُرمها میشود.
از آغازگران این جنبش میتوان آلدو روسی، چارلز مور، و مایکل گریوز را نام برد.
10:33 pm
ادبیات شفاهی
اصطلاح ادبیات شفاهی به سنتهای شفاهی به جا مانده از گذشته اشاره دارد که مشتمل بر گونههای متفاوتی چون حماسه، شعر و نمایشنامه، داستانهای قومی، تصنیف، افسانه، لطیفه و دیگر گونههای قومی و محلی (فولکلور) میشود. این نوع ادبیات در هر جامعهای وجود دارد و نمیتوان آن را محدود به جوامع باسواد و یا متمدن دانست. ادبیات شفاهی معمولاً توسط فولکلورشناسان و یا دانشمندانی که به مطالعات فرهنگی و ادبیات قومی میپردازند همچون زبانشناسان، انسانشناسان و حتی جامعهشناسان مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد.

دیگر گونههای روایی
فیلم، ویدئو یا نمایشهای تلویزیونی آن قدر پیشرفت کرده و زیاد شدهاند که غالباً همشأن ادبیات منثور میشوند.
رمانهای گرافیکی و کتابهای کمیک، داستانهایی را نقل میکنند که به صورت ترکیبی از هنر نقاشی، دیالوگ و متن به صورت مرتب نمایش مییابند.
نظریهٔ ادبی
ادبیات را میتوان از جنبههای گوناگون دیگر هم بررسی و طبقهبندی کرد. به عنوان نمونه، بخشی از ادبیات که به عنوان نظریه ادبی مطرح میشود، اغلب ناشی از تعریفی است که از ارتباط ادبیات و علم، حکایت میکند. در واقع میتوان گفت، واژه-مفهوم نظریه، مبتنی بر نگرش و راهکار علمی است و اگر در تعریف ادبیات، علمی بودنش مورد تردید باشد، ابداع و طرح موضوعی به نام نظریه ادبی، اساساً بلاموضوع خواهد شد. زیرا عدهای باور دارند که ادبیات با عواطف و احساسات و خروجی تراوشهای عاطفی از ذهن و جاری شدن آن بر زبان (گفتار و نوشتار) تأکید بسیار دارند.
گونههای ادبی
گونه ادبی به تقسیمات سنتی انواع آثار گوناگون ادبی بر اساس نوع خاصی از نگارش گفته میشود. در زیر فهرستی از گونههای ادبی نمایش داده شدهاست:
فهرست گونههای ادبی
خودزندگینامه، خاطره، خودزندگینامه معنوی
زندگینامه
خاطرات روزانه و وقایع روزانه
ادبیات الکترونیکی
راویان برده
افکار، گفتارهای حکیمانه
داستان
ادبیات کودک
ادبیات کمیک
رمان جنایی
رمان کارآگاهی
رمان ماجراجویی
افسانه، فولکلور
خیالپردازی
ادبیات گوتیک (معمولاً هممعنی ادبیات ترس است)
داستان تاریخی
ترس
رمان طبی
داستان رازآمیز
رمان فلسفی
رمان سیاسی
رمان عاشقانه
داستان عاشقانهٔ تاریخی
ساگا، ساگای خانوادگی
هزلیات، هجویات
داستان علمی و تخیلی
داستان هیجانانگیز
داستان هیجانانگیز دسیسهای
داستان هیجانانگیز روانشناسی
داستان هیجانانگیز سیاسی/رمان جاسوسی
تراژدی
آرایههای ادبی
آرایهٔ ادبی در یک اثر باعث ایجاد تأثیر خاصی بر خواننده میشود. تفاوت میان آرایههای ادبی و گونههای ادبی مانند تفاوت تاکتیکهای نظامی و استراتژی نظامی است. بنابراین با این که داستان دیوید کاپرفیلد در برخی جاها از هزل استفاده میکند اما به گونه کمیک تعلق دارد و نه گونه هزل. در عین حال، خانه متروک آن قدر از هزل استفاده میکند که باعث میشود این اثر را در زمرهٔ هزلیات قرار دهیم. این گونهاست که استفادهٔ مکرر از یک آرایهٔ ادبی باعث میشود تا یک گونه جدید به وجود آید، همان طور که در مورد یکی از نخستین رمانهای مدرن به نام پاملا (رمان) اثر ساموئل ریچاردسون اتفاق افتاد. در این اثر آن قدر از صنعت نامهنگاری استفاده شد که باعث شد رمانهای نامهنگاری که چند صباحی بود که باب شده بودند، قدرت گرفته و خود به یک گونه ادبی جداگانه تبدیل شوند.
نقد ادبی
نقد ادبی، بررسی و نقد یک اثر ادبی است که در برخی موارد باعث پیشبرد کیفیت اثر ادبی در حال تکمیل میشود. شیوههای نقد ادبی گوناگونی وجود دارند که هر کدام میتوانند برای نقد یک اثر به صورت دیگر یا نقد جنبههای متفاوت یک اثر به کار روند. هم چنین نقد ادبی قوانین، موازین و دلایل مقبولیت و رد آثار ادبی را مورد مطالعه قرار میدهد، حقیقت هنری را در یک اثر ادبی میشناسد و می شناساند، ارزشهای نهفته و نامکشوف آن را کشف و آشکار میسازد، و سره را از ناسره، و قوی را از ضعیف در آثار ادبی جدا میسازد و تفکیک میکند. نقد ادبی بر اساس این که از کدام زاویه دید به اثر ادبی نگاه و بر مبنای چه موازینی آن را تحلیل و ارزیابی میکند به انواع گوناگونی بخشبندی میشود. نخستین و مهم ترین تقسیمبندی عبارت است از:
نقد معناشناسانه
نقد زبانشناسانه
نقد نمادشناسانه
ادبیات فارسی
ادبیّات فارسی یا ادبیات پارسی به ادبیاتی گفته میشود که به زبان فارسی نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات فارسی قرار گرفتهاند.
ادبیات فارسی ریشه در ادبیات باستانی ایران دارد که تحت تاثیر متون اوستایی در دوران ساسانی به زبانهای پارسی میانه و پهلوی اشکانی پدید آمد. ادبیات فارسی نو نیز پس از اسلام و با الگوبرداری از ادبیات عربی در نظم و ریشههای دبیری و نویسندگی دوران ساسانی که ادبیات منثور عربی را ایجاد کرده بود در زمینه نثر متولد شد. ادبیات شفاهی فارسی نیز به همان سبک باستانی خود ادامه یافت.
ادبیات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایتهای عاشقانه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را در برمیگیرد. حسب موضوع مورد کاربرد در یک آفریده ادبی فارسی آن را در حیطه ادبیات حماسی، غنایی، تعلیمی یا نمایشی قرار میگیرد.
ادبیات فارسی چهرههای بینالمللی شناخته شدهای دارد که بیشتر آنها شاعران سدههای میانه هستند. از این میان میتوان به رودکی، فردوسی، نظامی، خیام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد.گوته معتقد است ادبیات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیات بشر است.
ادبیات ایران پیش از اسلام
ادبیات در ایران پیش از اسلام به سرودههای اوستا در حدود 1000 قبل از میلاد باز میگردد. این سرودهها که بخشی از سنت شفاهی ایرانیان باستان بودهاند سینه به سینه منتقل شده و بعدها بخشهای کتاب اوستا را در دوران ساسانی پدید آوردند. اوزان باستانی شعر در ایران ضربی و هجایی بودند و به نظر میرسد این شیوه در زبان فارسی باستان نیز مورد استفاده بودهاست. در دورهٔ اشکانیان ادبیات ایران تحت تاثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیاگران پارتی سرودهای محلی که تا پس از اسلام نام پهلوی نیز داشتند را قرائت میکردند و این نوع شعر با آلات موسیقی توأم میشدهاست. با نفوذ فرهنگ مانوی در ممالک ایران و هنرگرایی آنان نوعی ادبیات شعرگونه مانوی به زبانهای پارتی، پارسی میانه و سغدی در ایران پدید آمد. در آثار به دست آمده از واحهٔ تورفان در کشور چین آثار فارسی زیادی کشف شده که به این مقوله باز میگردند. در دوران ساسانیان نگارش بهبود یافت و آثار فقهی و دینی و داستانی زیادی به نگارش درآمد که برخی مانند درخت آسوریک، یادگار زریران (هردو از دورهٔ اشکانی) ، کارنامه اردشیر بابکان و ماتیکان یوشت فریان دارای جنبههای ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیاری از این متون از میان رفت و برخی نیز توسط زرتشتیان نجات یافت و عمدتاً به هندوستان منتقل گردید که امروزه به ادبیات پهلوی شهرت دارند. خط مورد استفاده در دوران پیش از اسلام برای نگارش آثار ادبی خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی بودهاست و برخی آثار هم به پازند نوشته شده و به دین دبیره بودهاند. گاهی بهرام گور شاه ساسانی را دارای قریحه شاعرانه توصیف کرده و ابیاتی را بدو منسوب ساختهاند.
تاریخ ادبیات کلاسیک ایران
ادبیات کلاسیک فارسی در دوران اولیه اسلام در ایران که تحت حاکمیت عربهای اموی و حکمرانان محلی آنان بود به صورت شفاهی آغاز به کار کرد. در این دوران نشانههایی از علاقهٔ مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شدهاست که ترانهٔ کودکان بلخ و بصره نمونههایی از آن است. به هرحال تحت تأثیر صنعت شعری عرب، گونهای جدید از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر شعر بود. این شعر قالبی، گاهی در قالبهای بومی عرب و گاهی در قالبهای ابداعی ایرانی سروده میشد.
در زمان بغتسما (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند. پس از آن در دورهٔ حاکمیت عباسیان و فرمان یافتن عمال ایران عباسیان برای حکم راندن بر بخشهایی از سرزمینهای ایران زبان فارسی دارای گونههایی از شعر شد که عمدتاً قطعههای دوبیتی بود. در دورههای بعدی این آثار با روی کار آمدن سامانیان گسترش یافت. با اینحال نویسندهٔ کتاب تاریخ سیستان آغاز ادبیات فارسی رسمی را به دورهٔ صفاریان و شاعرانی مانند محمد وصیف سگزی و بسام کورد میرساند.
در سدههای اولیه اسلامی
در دورهٔ سامانی شعر و نثر فارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تألیف ابو الموید بلخی، ترجمهٔ تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی، ترجمهٔ تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.
در دورهٔ آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامهٔ رازی علایی و رگشناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشتهٔ تحریر درآورد و قصهٔ حی بن یقظان به فارسی ترجمه و شرح شد.
در دورهٔ غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر فارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسندهٔ مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.
سلجوقیان و خوارزمشاهیان
در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیام، امیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریابی، جمالالدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمایندگانی مانند نظامالملک نویسندهٔ سیاستنامه، امیر کیکاووس مولف قابوسنامه، محمدبن منور نویسندهٔ اسرارالتوحید، عطار نویسندهٔ تذکرةالاولیاء، گردیزی مولف زینالاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسندهٔ تاریخ بیهقی، راوندی نویسنده راحةالصدور، غزالی مولف کیمیای سعادت، نصراللهبن عبدالحمید مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی مولف چهار مقاله، رشید وطواط نویسندهٔ حدائقالسحر، حمیدالدین بلخی نویسندهٔ مقامات حمیدی، زینالدین اسماعیل مؤلف ذخیره خوارزمشاهی (در طب) ظهور کردند.
حملهٔ مغول و دوران تیموری
شعر فارسی در دورهٔ مغول بر روی هم متمایل به سادگی و روانی بود و اگر چه بعضی شاعران به پیروی از قدما یا به سبب تمایل به آرایههای ادبی و تکلفهای شاعرانه به شعر مصنوع روی آوردند؛ این امر عمومیت نداشت و حتی همان شاعران مقلّد و گاه متصنع، در مقابل اشعار دشواری که به منظور اظهار مهارت و استادیشان میسرودند، اشعار سادهٔ بسیار داشتند که قصّهٔ دل و ندای ذوقشان بود. بیشتر مثنویها و همهٔ غرلها و غالب قصیدهها به زبان سادهٔ روان و گاه نزدیک به زبان محاوره ساخته میشد. یکی از سببهای سستی برخی از بیتها و یا به کار بردن ترکیبهای نازل در پارهای از شعرهای این دوره، همین نزدیکی به زبان محاورهاست؛ اما اینکه بیشتر شاعران، به خصوص غزلسرایان، در پایان این دوره به زبان سادهٔ تخاطب متمایل شده بودند؛ به این علّت بود که رابطهٔ گروهی از آنان با آثار استادان بزرگ پیشین نقصان یافته و نیز دستهای از آن شاعران ترکزبانی بودند که فارسی را میآموختند و هنگام سخنگویی ناگزیر سادهگویی میکردند. همراه این سادگی، بیان یک خاصیت دیگر توجّه به نکتهسنجی و نکتهیابی و نکتهگویی است؛ یعنی گنجانیدن نکتههایی باریک در شعرها همراه با خیال دقیق و نازکبینی تام که معمولاً از آنها در شعر به مضمون تعبیر میشود. چنین نازکخیالیها و نکتهپردازیها در شعر فارسی، به ویژه شعر غنایی ما از قدیم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرنهای پیشین به زمانهای متأخّر نزدیک شویم، قوّت آن را محسوستر و به همان نسبت سادگی الفاظ را برای سهولت بیان بیشتر مییابیم. در قرنهای هفتم و هشتم، شاعرانی چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانستهاند، نکتههای دقیق بسیار در الفاظ عالی منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفتانگیز خود به حیرت افکنند و همین توانایی ساحرانه است که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنبالهٔ کارش را در نکتهآفرینی بگیرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمهٔ پیروی از نکتهآفرینیهای حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونهای روزافزون به تکاپوی یافتن نکتههای باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ باز ماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارسی فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار یافت و در دورهٔ صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوهٔ خیالپردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجههای این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارتهای نامفهوم ابا نکرد. سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیکتر شویم، مبالغه در مضمونیابی و مضمونسازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر میبینیم. بیشک گرد مضمونها و نکتههای تازهٔ بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در این راه مبالغه نکنند و ثانیاً به خاطر معنی لفظ را مهمل نگذارند؛ ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخنگویان این عهد نکتهپردازی و مضمونیابی را از وظایف شاعر میپنداشتند و شعر سادهٔ بینکته را ماندنی نمیدانستند.
در این دوره سعدی نویسندهٔ بوستان, گلستان و غزلیات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمالالدین اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغهای گویندهٔ جام جم، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی، حافظ شیرازی، و نزاری قهستانی در شعر پدید آمدند.
دورهٔ تیموریان دنبالهٔ دورهٔ مغول محسوب میشود. در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند، مانند عطا ملک جوینی مؤلف تاریخ جهانگشا، منهاج سراج مؤلف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی، رشید الدین فضلالله مدون و جامع جامع التواریخ، شهاب الدین عبدالله نویسندهٔ تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسندهٔ تاریخ گزیده، حافظ ابرو مؤلف زبده التواریخ، نظامی شامی نویسندهٔ ظفر نامه، میر خواند مؤلف روضه الصفاء (همه در تاریخ)، عوفی نویسندهٔ لباب الالباب و جوامع الحکایات، دولتشاه مؤلف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسندهٔ اخلاق جلالی، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت).
دوران نو
در دورهٔ صفویان نثرنویسانی مانند خواند میر نویسندهٔ حبیب السیر، ابن بزاز نویسندهٔ صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مؤلف احسن التواریخ، اسکندر منشی مؤلف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسندهٔ تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مؤلف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مؤلف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند.
در دورهٔ افشاریان، در میان بعضی از ادیبان و شاعران، اندیشههایی در رد سبک هندی پدید آمد. برخی شاعران و نویسندگان در دورهٔ زندیان و قاجار مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی (لطفعلی بیک شاملو) بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر، صبا، وصال شیرازی، قاآنی، فروغی بسطامی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبکاند.طاهره قرةالعین یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر رضاقلی هدایت مولف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریاض العارفین، لسانالملک سپهر مولف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامهٔ دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرآت البلدان و غیره شهرتی یافتهاند.
ادبیات دوران نوین ایران
در دورهٔ مشروطیت تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیبالممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یاسمی، یغما و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بیبی خانم استرآبادی، علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، عباس اقبال، زین العابدین مراغهای، محمد مسعود، رشید یاسمی، عبدالحسین زرین کوب، صادق چوبک و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار میروند.
انواع ادبی
موضوع مورد بحث در اثر ادبی و نیز حالت روحی و فکری پدیدآورنده اثر آن را به یک نوع خاصی در ادبیات سوق میدهد که به چهار دسته حماسی، تعلیمی، غنایی و نمایشی تقسیم میشود. هر کدام از این انواع ویژگیهای خاص خود را دارند که در آثاری که در آن نوع ویژه به کار رفته نمایان است.
اصطلاح ادبیات شفاهی به سنتهای شفاهی به جا مانده از گذشته اشاره دارد که مشتمل بر گونههای متفاوتی چون حماسه، شعر و نمایشنامه، داستانهای قومی، تصنیف، افسانه، لطیفه و دیگر گونههای قومی و محلی (فولکلور) میشود. این نوع ادبیات در هر جامعهای وجود دارد و نمیتوان آن را محدود به جوامع باسواد و یا متمدن دانست. ادبیات شفاهی معمولاً توسط فولکلورشناسان و یا دانشمندانی که به مطالعات فرهنگی و ادبیات قومی میپردازند همچون زبانشناسان، انسانشناسان و حتی جامعهشناسان مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد.

دیگر گونههای روایی
فیلم، ویدئو یا نمایشهای تلویزیونی آن قدر پیشرفت کرده و زیاد شدهاند که غالباً همشأن ادبیات منثور میشوند.
رمانهای گرافیکی و کتابهای کمیک، داستانهایی را نقل میکنند که به صورت ترکیبی از هنر نقاشی، دیالوگ و متن به صورت مرتب نمایش مییابند.
نظریهٔ ادبی
ادبیات را میتوان از جنبههای گوناگون دیگر هم بررسی و طبقهبندی کرد. به عنوان نمونه، بخشی از ادبیات که به عنوان نظریه ادبی مطرح میشود، اغلب ناشی از تعریفی است که از ارتباط ادبیات و علم، حکایت میکند. در واقع میتوان گفت، واژه-مفهوم نظریه، مبتنی بر نگرش و راهکار علمی است و اگر در تعریف ادبیات، علمی بودنش مورد تردید باشد، ابداع و طرح موضوعی به نام نظریه ادبی، اساساً بلاموضوع خواهد شد. زیرا عدهای باور دارند که ادبیات با عواطف و احساسات و خروجی تراوشهای عاطفی از ذهن و جاری شدن آن بر زبان (گفتار و نوشتار) تأکید بسیار دارند.
گونههای ادبی
گونه ادبی به تقسیمات سنتی انواع آثار گوناگون ادبی بر اساس نوع خاصی از نگارش گفته میشود. در زیر فهرستی از گونههای ادبی نمایش داده شدهاست:
فهرست گونههای ادبی
خودزندگینامه، خاطره، خودزندگینامه معنوی
زندگینامه
خاطرات روزانه و وقایع روزانه
ادبیات الکترونیکی
راویان برده
افکار، گفتارهای حکیمانه
داستان
ادبیات کودک
ادبیات کمیک
رمان جنایی
رمان کارآگاهی
رمان ماجراجویی
افسانه، فولکلور
خیالپردازی
ادبیات گوتیک (معمولاً هممعنی ادبیات ترس است)
داستان تاریخی
ترس
رمان طبی
داستان رازآمیز
رمان فلسفی
رمان سیاسی
رمان عاشقانه
داستان عاشقانهٔ تاریخی
ساگا، ساگای خانوادگی
هزلیات، هجویات
داستان علمی و تخیلی
داستان هیجانانگیز
داستان هیجانانگیز دسیسهای
داستان هیجانانگیز روانشناسی
داستان هیجانانگیز سیاسی/رمان جاسوسی
تراژدی
آرایههای ادبی
آرایهٔ ادبی در یک اثر باعث ایجاد تأثیر خاصی بر خواننده میشود. تفاوت میان آرایههای ادبی و گونههای ادبی مانند تفاوت تاکتیکهای نظامی و استراتژی نظامی است. بنابراین با این که داستان دیوید کاپرفیلد در برخی جاها از هزل استفاده میکند اما به گونه کمیک تعلق دارد و نه گونه هزل. در عین حال، خانه متروک آن قدر از هزل استفاده میکند که باعث میشود این اثر را در زمرهٔ هزلیات قرار دهیم. این گونهاست که استفادهٔ مکرر از یک آرایهٔ ادبی باعث میشود تا یک گونه جدید به وجود آید، همان طور که در مورد یکی از نخستین رمانهای مدرن به نام پاملا (رمان) اثر ساموئل ریچاردسون اتفاق افتاد. در این اثر آن قدر از صنعت نامهنگاری استفاده شد که باعث شد رمانهای نامهنگاری که چند صباحی بود که باب شده بودند، قدرت گرفته و خود به یک گونه ادبی جداگانه تبدیل شوند.
نقد ادبی
نقد ادبی، بررسی و نقد یک اثر ادبی است که در برخی موارد باعث پیشبرد کیفیت اثر ادبی در حال تکمیل میشود. شیوههای نقد ادبی گوناگونی وجود دارند که هر کدام میتوانند برای نقد یک اثر به صورت دیگر یا نقد جنبههای متفاوت یک اثر به کار روند. هم چنین نقد ادبی قوانین، موازین و دلایل مقبولیت و رد آثار ادبی را مورد مطالعه قرار میدهد، حقیقت هنری را در یک اثر ادبی میشناسد و می شناساند، ارزشهای نهفته و نامکشوف آن را کشف و آشکار میسازد، و سره را از ناسره، و قوی را از ضعیف در آثار ادبی جدا میسازد و تفکیک میکند. نقد ادبی بر اساس این که از کدام زاویه دید به اثر ادبی نگاه و بر مبنای چه موازینی آن را تحلیل و ارزیابی میکند به انواع گوناگونی بخشبندی میشود. نخستین و مهم ترین تقسیمبندی عبارت است از:
نقد معناشناسانه
نقد زبانشناسانه
نقد نمادشناسانه
ادبیات فارسی
ادبیّات فارسی یا ادبیات پارسی به ادبیاتی گفته میشود که به زبان فارسی نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات فارسی قرار گرفتهاند.
ادبیات فارسی ریشه در ادبیات باستانی ایران دارد که تحت تاثیر متون اوستایی در دوران ساسانی به زبانهای پارسی میانه و پهلوی اشکانی پدید آمد. ادبیات فارسی نو نیز پس از اسلام و با الگوبرداری از ادبیات عربی در نظم و ریشههای دبیری و نویسندگی دوران ساسانی که ادبیات منثور عربی را ایجاد کرده بود در زمینه نثر متولد شد. ادبیات شفاهی فارسی نیز به همان سبک باستانی خود ادامه یافت.
ادبیات فارسی موضوعاتی مانند حماسه و روایات و اساطیر ایرانی و غیر ایرانی، مذهب و عرفان، روایتهای عاشقانه، فلسفه و اخلاق و نظایر آن را در برمیگیرد. حسب موضوع مورد کاربرد در یک آفریده ادبی فارسی آن را در حیطه ادبیات حماسی، غنایی، تعلیمی یا نمایشی قرار میگیرد.
ادبیات فارسی چهرههای بینالمللی شناخته شدهای دارد که بیشتر آنها شاعران سدههای میانه هستند. از این میان میتوان به رودکی، فردوسی، نظامی، خیام، سعدی، مولانا و حافظ اشاره کرد.گوته معتقد است ادبیات فارسی، یکی از چهار ارکان ادبیات بشر است.
ادبیات ایران پیش از اسلام
ادبیات در ایران پیش از اسلام به سرودههای اوستا در حدود 1000 قبل از میلاد باز میگردد. این سرودهها که بخشی از سنت شفاهی ایرانیان باستان بودهاند سینه به سینه منتقل شده و بعدها بخشهای کتاب اوستا را در دوران ساسانی پدید آوردند. اوزان باستانی شعر در ایران ضربی و هجایی بودند و به نظر میرسد این شیوه در زبان فارسی باستان نیز مورد استفاده بودهاست. در دورهٔ اشکانیان ادبیات ایران تحت تاثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیاگران پارتی سرودهای محلی که تا پس از اسلام نام پهلوی نیز داشتند را قرائت میکردند و این نوع شعر با آلات موسیقی توأم میشدهاست. با نفوذ فرهنگ مانوی در ممالک ایران و هنرگرایی آنان نوعی ادبیات شعرگونه مانوی به زبانهای پارتی، پارسی میانه و سغدی در ایران پدید آمد. در آثار به دست آمده از واحهٔ تورفان در کشور چین آثار فارسی زیادی کشف شده که به این مقوله باز میگردند. در دوران ساسانیان نگارش بهبود یافت و آثار فقهی و دینی و داستانی زیادی به نگارش درآمد که برخی مانند درخت آسوریک، یادگار زریران (هردو از دورهٔ اشکانی) ، کارنامه اردشیر بابکان و ماتیکان یوشت فریان دارای جنبههای ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیاری از این متون از میان رفت و برخی نیز توسط زرتشتیان نجات یافت و عمدتاً به هندوستان منتقل گردید که امروزه به ادبیات پهلوی شهرت دارند. خط مورد استفاده در دوران پیش از اسلام برای نگارش آثار ادبی خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی بودهاست و برخی آثار هم به پازند نوشته شده و به دین دبیره بودهاند. گاهی بهرام گور شاه ساسانی را دارای قریحه شاعرانه توصیف کرده و ابیاتی را بدو منسوب ساختهاند.
تاریخ ادبیات کلاسیک ایران
ادبیات کلاسیک فارسی در دوران اولیه اسلام در ایران که تحت حاکمیت عربهای اموی و حکمرانان محلی آنان بود به صورت شفاهی آغاز به کار کرد. در این دوران نشانههایی از علاقهٔ مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شدهاست که ترانهٔ کودکان بلخ و بصره نمونههایی از آن است. به هرحال تحت تأثیر صنعت شعری عرب، گونهای جدید از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر شعر بود. این شعر قالبی، گاهی در قالبهای بومی عرب و گاهی در قالبهای ابداعی ایرانی سروده میشد.
در زمان بغتسما (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند. پس از آن در دورهٔ حاکمیت عباسیان و فرمان یافتن عمال ایران عباسیان برای حکم راندن بر بخشهایی از سرزمینهای ایران زبان فارسی دارای گونههایی از شعر شد که عمدتاً قطعههای دوبیتی بود. در دورههای بعدی این آثار با روی کار آمدن سامانیان گسترش یافت. با اینحال نویسندهٔ کتاب تاریخ سیستان آغاز ادبیات فارسی رسمی را به دورهٔ صفاریان و شاعرانی مانند محمد وصیف سگزی و بسام کورد میرساند.
در سدههای اولیه اسلامی
در دورهٔ سامانی شعر و نثر فارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تألیف ابو الموید بلخی، ترجمهٔ تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی، ترجمهٔ تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.
در دورهٔ آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامهٔ رازی علایی و رگشناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشتهٔ تحریر درآورد و قصهٔ حی بن یقظان به فارسی ترجمه و شرح شد.
در دورهٔ غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر فارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسندهٔ مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.
سلجوقیان و خوارزمشاهیان
در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیام، امیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریابی، جمالالدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند.
در نثر نمایندگانی مانند نظامالملک نویسندهٔ سیاستنامه، امیر کیکاووس مولف قابوسنامه، محمدبن منور نویسندهٔ اسرارالتوحید، عطار نویسندهٔ تذکرةالاولیاء، گردیزی مولف زینالاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسندهٔ تاریخ بیهقی، راوندی نویسنده راحةالصدور، غزالی مولف کیمیای سعادت، نصراللهبن عبدالحمید مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی مولف چهار مقاله، رشید وطواط نویسندهٔ حدائقالسحر، حمیدالدین بلخی نویسندهٔ مقامات حمیدی، زینالدین اسماعیل مؤلف ذخیره خوارزمشاهی (در طب) ظهور کردند.
حملهٔ مغول و دوران تیموری
شعر فارسی در دورهٔ مغول بر روی هم متمایل به سادگی و روانی بود و اگر چه بعضی شاعران به پیروی از قدما یا به سبب تمایل به آرایههای ادبی و تکلفهای شاعرانه به شعر مصنوع روی آوردند؛ این امر عمومیت نداشت و حتی همان شاعران مقلّد و گاه متصنع، در مقابل اشعار دشواری که به منظور اظهار مهارت و استادیشان میسرودند، اشعار سادهٔ بسیار داشتند که قصّهٔ دل و ندای ذوقشان بود. بیشتر مثنویها و همهٔ غرلها و غالب قصیدهها به زبان سادهٔ روان و گاه نزدیک به زبان محاوره ساخته میشد. یکی از سببهای سستی برخی از بیتها و یا به کار بردن ترکیبهای نازل در پارهای از شعرهای این دوره، همین نزدیکی به زبان محاورهاست؛ اما اینکه بیشتر شاعران، به خصوص غزلسرایان، در پایان این دوره به زبان سادهٔ تخاطب متمایل شده بودند؛ به این علّت بود که رابطهٔ گروهی از آنان با آثار استادان بزرگ پیشین نقصان یافته و نیز دستهای از آن شاعران ترکزبانی بودند که فارسی را میآموختند و هنگام سخنگویی ناگزیر سادهگویی میکردند. همراه این سادگی، بیان یک خاصیت دیگر توجّه به نکتهسنجی و نکتهیابی و نکتهگویی است؛ یعنی گنجانیدن نکتههایی باریک در شعرها همراه با خیال دقیق و نازکبینی تام که معمولاً از آنها در شعر به مضمون تعبیر میشود. چنین نازکخیالیها و نکتهپردازیها در شعر فارسی، به ویژه شعر غنایی ما از قدیم وجود داشت؛ امّا هر چه از قرنهای پیشین به زمانهای متأخّر نزدیک شویم، قوّت آن را محسوستر و به همان نسبت سادگی الفاظ را برای سهولت بیان بیشتر مییابیم. در قرنهای هفتم و هشتم، شاعرانی چون خواجو و سلمان و به خصوص حافظ توانستهاند، نکتههای دقیق بسیار در الفاظ عالی منتخب بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفتانگیز خود به حیرت افکنند و همین توانایی ساحرانه است که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنبالهٔ کارش را در نکتهآفرینی بگیرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدادادست». لازمهٔ پیروی از نکتهآفرینیهای حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونهای روزافزون به تکاپوی یافتن نکتههای باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ باز ماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارسی فراهم کردند که از آغاز قرن دهم، قوت آشکار یافت و در دورهٔ صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوهٔ خیالپردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجههای این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارتهای نامفهوم ابا نکرد. سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیکتر شویم، مبالغه در مضمونیابی و مضمونسازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یکدست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر میبینیم. بیشک گرد مضمونها و نکتههای تازهٔ بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اوّلاً در این راه مبالغه نکنند و ثانیاً به خاطر معنی لفظ را مهمل نگذارند؛ ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخنگویان این عهد نکتهپردازی و مضمونیابی را از وظایف شاعر میپنداشتند و شعر سادهٔ بینکته را ماندنی نمیدانستند.
در این دوره سعدی نویسندهٔ بوستان, گلستان و غزلیات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمالالدین اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغهای گویندهٔ جام جم، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی، حافظ شیرازی، و نزاری قهستانی در شعر پدید آمدند.
دورهٔ تیموریان دنبالهٔ دورهٔ مغول محسوب میشود. در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند، مانند عطا ملک جوینی مؤلف تاریخ جهانگشا، منهاج سراج مؤلف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی، رشید الدین فضلالله مدون و جامع جامع التواریخ، شهاب الدین عبدالله نویسندهٔ تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسندهٔ تاریخ گزیده، حافظ ابرو مؤلف زبده التواریخ، نظامی شامی نویسندهٔ ظفر نامه، میر خواند مؤلف روضه الصفاء (همه در تاریخ)، عوفی نویسندهٔ لباب الالباب و جوامع الحکایات، دولتشاه مؤلف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسندهٔ اخلاق جلالی، حسین واعظ نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت).
دوران نو
در دورهٔ صفویان نثرنویسانی مانند خواند میر نویسندهٔ حبیب السیر، ابن بزاز نویسندهٔ صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مؤلف احسن التواریخ، اسکندر منشی مؤلف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسندهٔ تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مؤلف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مؤلف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشی، عرفی، صائب، بابا فغانی، هاتفی، هلالی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند.
در دورهٔ افشاریان، در میان بعضی از ادیبان و شاعران، اندیشههایی در رد سبک هندی پدید آمد. برخی شاعران و نویسندگان در دورهٔ زندیان و قاجار مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی (لطفعلی بیک شاملو) بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر، صبا، وصال شیرازی، قاآنی، فروغی بسطامی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبکاند.طاهره قرةالعین یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر رضاقلی هدایت مولف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریاض العارفین، لسانالملک سپهر مولف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامهٔ دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرآت البلدان و غیره شهرتی یافتهاند.
ادبیات دوران نوین ایران
در دورهٔ مشروطیت تحولی در روش فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیبالممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یاسمی، یغما و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بیبی خانم استرآبادی، علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، عباس اقبال، زین العابدین مراغهای، محمد مسعود، رشید یاسمی، عبدالحسین زرین کوب، صادق چوبک و گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به شمار میروند.
انواع ادبی
موضوع مورد بحث در اثر ادبی و نیز حالت روحی و فکری پدیدآورنده اثر آن را به یک نوع خاصی در ادبیات سوق میدهد که به چهار دسته حماسی، تعلیمی، غنایی و نمایشی تقسیم میشود. هر کدام از این انواع ویژگیهای خاص خود را دارند که در آثاری که در آن نوع ویژه به کار رفته نمایان است.